3

سلام ب روی ماهتون

دیروز عصر ک همسری نبود منم یکم ب کارام رسیدم دخملی ک بیدار شد رفتیم قدم زدیم و من کفش دیدم اما نخریدم تو پام جالب نبود دیگه رفتیم تو پاساژ تا دخمل سوار پله برقی بشه تو راهم یه شیر عسل خرید ک دوست نداشت و خودم خوردم و برگشتنی اب انار خریدم و خورد تا اومدیم خونه و برا شام عدسی گذاشتم و ماکارانی مهد جوجه پختم تا همسری اومد و شام خوردیم و یه زنگ ب بابا همسر زدیم ک کمر درد شده و شنیدیم عمه همسریم انژیوکرده ک زنگ زدیم حال اونم پرسیدیم اشاله ک زود خوب بشن بعدم من یه دل سیر زنگ زدم با مامانم حرف زدم. بعدم کم کم خاموشی دادم و جوجه خوابوندم صبحم 8 پاشدم اوضاع مرتب کردم و دخمل بیدار کردم و با همسری بردیمش مهد و گفتم ناهدرم داره و خدارو شکر بدون گریه رفت تو منم رفتم مطب با خیال راحت و همسرم رفت سر کار. دیگه 1 اومدم خونه همسر و دخملیم تازه رسیده بودن و ناهار گذاشتم گرم بشه و دست و روم شستم دیدم همکار همسری برامون گز آردی بادومی فرستاده جاتون خالی معرکه بود دیگه زنگ زدم تشکر کردم از خانومش ک همکار همسریم هردو زن و شوهرن و منم ک هم رشته تحصیلیشونم حالا باید از فریزر پسته بیرون بزارم براشون بفرستم 

سرم یه کوچولو میدرده ظهر ک خوابید دخمل رفتم درمانگاه چندتا کارت ویزیت دادم برا پزشکا 

دعا کنید زود کارم رونق بگیره و زیاد کنم روزامو 

چندتا از مریضام خیلی اوضاعشون بد جور چون بچه ن دلم خیلی میسوزه

کاش بتونم واقعا کمکشون کنم و دل خانوادهاشون شاد کنم 

اشالله

همسر رفته مریض ببینه اگه زود بیاد بریم یه دوری بزنیم دلمون وا شه :)

دیشب تو واتس اپ با دوست قدیمیم ک هم خوابگاهی بودیم چقد خندیدیم و خبردار شدم دوست سابقم ک خیلی صمیمی بودیم اما بعد ازدواج و بچه دار شدن من و ارشد خوندنم با من دیگه رابطه نداره ( چرا؟! نمیدونم :)) ) ازدواج کرده 

خدا یا شکرت

نظرات 1 + ارسال نظر
نسیم دوشنبه 23 شهریور 1394 ساعت 12:59 http://nasimmaman

ای قربون اون جوجه برم که بدونه گریه میره مهد...
ایشالا کارت به زودی روی روال میفته دوستم

مرسی عزیز مهربوووونم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.