بعد سالهاااااا

سلام دوباره بعد یه مدت طولانی 

اصلا فراموشم شده بود ک وبلاگ جدید ساخته بودم تا الان ک پیداش کردم

بعد از کلی مدت نمیدونم چی بنویسم اصلا

اول اینکه این چند سال خیلی چیزا عوض شده مثلا اینک من یه جای دولتی به شکل موقت تو یه سمت خوب مشغول شدم فعلا و اینکه جوجه چهار سال و چند ماهه شده اینکه پارسال خیلی سال سخت و مزخرفی بود برام و زندگی خصوصیم دستخوش چالش شد ک اصلا دوست ندارم حتی تعریفش کنم اما خوب زندگیم دیگه مثل سابق نشد و نخواهد شد 

دیشب برا جوجه دو تا فنچ نوک نارنجی جیگر خریدیم ک من بیشتر از ائن ذوقشون دارم 

سعی میکنم بیشتر بیام اگه یادم بموووووونه امروز جلسه اول کلاس زبان جوجه ست عصر میبرمش 

از طرف مهدم اسمش کلاس موسیقی نوشتم خدا کنه خوب باشه و جوجه همکاری کنه

اخلاقا جوجه هم بهتر شده ولی خوب مشکلات خودش داره و تحرکش همجنان زیاد 

حرف زیاد میام باز 

فعلا


7

سلام

نمیدونم چرا نمیشه منظم بنویسم 

زندگی درجریان خدارو شکر و من هرروز برا روزای تکراری و ارومم کنار همسری و جوجه خدارو شکر میکنم 

جوجه لجباز شده و باید یکم صبورتر باشم و وقت بیشتری و بهش اختصاص بدم اشالله خدا کمکم بکنه و بتونم هم من و هم همسر باید تلاشمون کنیم چون اگه درست نشه بعدا مساله دار میشه دیگه

عیدتونم مبارک راستی عشقا 3>

وای دیروز ژله سالاد میوه درست کردم هم خیلی خوشگل بود و هم بسیااااار خوشمزه شامم ساندویچ فیله مرغ با پنیرگودا درست کردم و با دوغ زدیم بر بدن ک عااااالی بود جاتون خالی

دوستا اینستام فک کنم دیگه کلافه شدن انقد عکس غذا گذاشتم:)))))

ناهارم ماهی سوخاری و شویدپلو پختم قبلشم ک دور دور کردیم 

چقد بد ک باز زمستون در راه و زود هوا تاریک میشه من بدم میاد خوووو نمیشه عصرا دور دور کرد با جوجه. فعلا ک میریم و از فرصت استفاده میکنیم از صب دنبال خمیر مایه بودم یافت نکردم بیخیال شدم عصر ک بیدار شدم کاپ کیک درستیدم و بعدم رفتیم خمیر پیراشکی خریدیم و پارک بردیم پرنسس خانوم و برگشتیم پیراشکی تو کیک پز چیدم و روش یه ذره روغن اسپری کردم حتما امتحان کنید رژیمی شد و خوشمزه اصلاااا هم خشک نشد 

خوب دیگه فردام تعطیل اخ جوووون :))))

دو تا ماگ سیبیلو هم خریدم چهارشنبه خخخخ:)))) ساعتا ک عوض شده صبحا زود بیدار میشیم کاش همینطور سحر خیز بمونیم دوست دارم زود بیدار شدنو چون کلی وقت دارم برا کارام و سرحالم

چهارشنبه م زود بیدار شدیم صبحونه پنیر لیقوان زدیم ب بدن و جوجه بردیم مهد و من دیگه از مهد قدم زنون رفتم سمت باشگاه ک دیدم نهه خیلی زود واسه همین رفتم بازار ماگ خریدم:)) مربی باشگاهم نیومده بود کلا چهار نفر بودیم ورزش کردیم باهم و من قدم زنون رفتم مریضم و ویزیت کردم و رفتم خونه خواستم جارو بزنم دیدم مکشش مشکل داره لوله شستم گیر بود گذاشتم خشک بشه و منتظر همسری و دخملی شدم 

دخملی وقتی از بیرون میایم خونه از جلو در و پارکینگ جیغ و داد میکنه خونه نمیام خیلی ناراحتیم کاش درست بشه ای خدا

خدایا شکرت بخاطر ارامش این روزااااا

6

سلام

نشد یه دو روزی بنویسم جوجه انگار مریض شده و شبا بیدار میشه و چندساعت بیدار و بی قرار و میگه گلوم درد میکنه و منم نصف شب عسل ابلیمو اب گرم بهش میدم دیشب حسابی خورد تو حالم چون هم جوجه خیلی اذیت میکرد هم اخر شب همکارم ک تو یه کلینیکیم برام تو تلگرام پیامی فرستاد ک محتواش زیر اب زدن من بود عوضی کصافططططط خیلی نگران شدم اما قرار شد شنبه پیگیر کارم بشم شب افتضاحی بود صبحم دیر پاشدم و ساعت 11 صبحونه مفصل خوردیم و افتادم ب جون خونه و همه جارو تمیز کردم و برق انداختم و جارو زدم و بعدم برنج و شوید خشک ریختم تو پلوپز و روغن نمک زدم و حاضر شدیم ک بریم امامزاده و دور دور ک در پارکینگ قاط زده بودو یه لتش باز نمیشد مدیر صدا زدیم ور رفت یکم و درستش کرد و رفتیم و تو امامزاده همکارم ک گفتم دیشب پیام داده بود زنگ زد اخه من زنگ زده بودم و برنداشته بود و باهم حرف زدیم و هم دیگه و اروم کردیم و خیالمون راحت شد بعدم رفتیم من یه کفش و یه شلوار خریدم با یه دستکش برا شستشو حمام دسشویی کرفتم چون سوراخ شده بود و برگشتیم خونه و تن ماهی جوشوندم و ناهار خوردیم و تمام مدت دخملی غر زدو سرویسمون کرد داروش دادم بردم خوابوندمش و با همسری چایی خوردیم و حرفیدیم و همسریم خوابش برد و من تو اینستا دور زدم تا بیدار شدن و میوه خوردیم همسر گفت عصر بریم دور بزنیم ک دلمون نگیره تو خونه و با ماشین دور زدیم چ هوای ابر و باد و خاکیم بود :/ شامم آش پختم و ناهار فردا دخملیم آش بود براش کشیدم و ظرفام شستم و دراز کش براتون پیام میزارم و دخملم در حار نقاشی و غر و ....

خدا کنه زود خوب بشه فقط 

خدا جونم شکرت 

5

سلام ب خواننده های اندک و خاموش خودم خوبید؟ 

من ک دچار گرفتگی شدید عضلات پشتم شدم ک خوب طبیعی و بخاطر ورزشم اینجور شدم 

دیروز بعد اپ اینجا جوجه گفت بریم قدم بزنیم بهش میگم بریم کجا ؟ میگه دردریعنی خوب راه گذاشت جلو پاما خخخخ:)) خلاصه رفتیم همین نزدیکاخونه و جوجه سه تا ژله خرید مشغول خوردن شد و منم سه تا رژلب 24 ساعت و داشتیم میومدیم ک یه ژله جوجوم افتاد زمین و با غم تمااااام بچه م گفت ماماااااان بشورش جیشی نشده ( اخه برا اینک چیزی از زمین برنداره بهش میگم جیشی میشه میفته چون خیلی بدش میاد :)))) مجبورم میفهمید ؟! مجبووووور ) ک گفتم نه بیا یکی دیگه بخریم و براش خریدم اما نگاه پر تمناش ب همون بود همچنان :)) دیگه اومدیم سمت خونه و تا رسیدیم همسری زنگید ک کجایید من بیام سمت شما ک گفتم خونه ایم دیگه ک بنگش سوخت منم در جبران بساط پیتزا و علم کردم و چایی هم گذاشتم همسری اومد هلو خریده بود تا لباس عوض کنه و نماز بخونه منم براش چایی ریختم و پیتزارو گذاشتم بپزه و برنج ناهار فردا دخملیمم دم کردم جاتون خالی عالی شده بود پیتزا بعدش یکم تی وی دیدیم من و دخمل رفتیم رو تخت ک حس کردم بچه م یکم داغ و حدسم درست بود تب کرده بود دیگه بهش شربت دادیم ولی از استرس خواب ب چشمم نمیومد هی چکش میکردم اما پایین نمیومد تا ساعت 4 ک سرحال بیدار شد و شروع کرد حرف زدن و بردم جیشش کرد ک دیدم باز تبش بالا رفته ب بهانه اب بازی پا و دستاش شستم و بازی بازی براش درجه گذاشتم ک دیدم 37.9 دیگه براش شیاف گذاشتم ک خیلی حس بدی پیدا کرد و ناراحت شد اما حواسش پرت کردیم دیگه اما اصلاااا خواب نداشت دیدم همسر سردرد از طرفیم هی میگفت جوجه گردنم گفتم شاید گلودرد بردمش تو حال بازی کردیم و براش اب جوش اوردم و عسل و ابلیمو تازه زدم یکم خورد بعدم پتو پهن کردم زمین و برقام کم کرد تا بیاد بخوابه ک خوابید و صبحم با اینک 9:30 مریض داشتم گذاشتم تا 10 دقیقه ب 9 ب خوابه و بعدم با کلی زووور لباس تنش کردم و تو کیفش ناهارش با کیک و سیب گذاشتم و تو راهم ایستادیم دوتا شیر کوچولو براش خریدم ک یکیش همون موقع بخوره چون چیزی نخورده بود یکیشم گذاشتم کیفش ب مربی مهدشم برا ناهار و تبش گفتم و گفتم لطفا اگه شد کیک بهش ندید و میوه و شیرش بدید ک مربیش گفت چون از بچه ها میگیره گفتن بزاری ک گفتم این از لجبازی و بازیش گرسنه نیست و بهم اطمینان داد ک اصلا بهش کیک نمیده و دیروزم همکارش حتما اشتباها گفته کیک چون کیک جز خوراک سالم نیست و ممنوع دیگه خیالم راحت شد همسر من برد سرکار و خودشم رفت برا دخملی شربت جدید بگیره بده مهدشون ک زنگید گفت قبول نکرده گفته ممنوع و اگه لازم شد و تب کرد زنگ میزنیم خودتون بدید بهش منم یه روز افتضاح داشتم و اکثر مریضا بدون دلیل منطقی نیومده بودن و فقط نشستم حرص خوردم و از انگورایی ک منشی اورده بود و معرکه بود اون وسطا یه زنگم ب مدیر مهد زدم و حال جوجو پرسیدم ک گفت تب نداره اما بی حال ک گفتم از کم خوابی و بهم گفت زنگ میزنه نگران نباشم منم خیالم راحت شد چون همسریم گفت زودتر میگیرش از مهد و با خودش میبرش محل کارش ک انقد بهش خوش گذشته بود ک من اومدم دیدم نیومدن زنگیدم ک نیم ساعت بعدش اومدن جوجه ناهار مهدش یکمش خورده بود فقط سیبشم بهش داده بودن اما شیر و کیکش تو کیفش بود ک بجا ناهار شیرش خورد ظرف سالادشم جا گذاشته بود مهد 

بعد ناهار باز بهش شربت دادم و همسری طفلک با خستگی رفت مطب و منم جوجه خوابوندم ظرفا ناهارم هنوز نشستم فقط پاشدم یه دوری زدم تو خونه و نماز خوندم و بستنی خوردم و دارم پست میذارم 

 فک میکنیم تب دخمل واسه دندون کرسی ها بالاش باشه سر پایینی هام همینقد بچه م تبش بالا بود خدا کنه زود خوب بشه ک واقعا میترسم از مریضی بچه مخصوصا تب 

فعلا خدافس 


4

سلام سلام

خوبید خوشگلا؟

من ک عاااالیم . دیروز غروب رفتیم دور دور اخه همسری و من هردو یه کوچولو سردرد بودیم گفتیم یه هوایی بخوریم واسه همین وقتی همسری از پیش مریضش اومد من یه ایس پک خوشمزه درستیدم و خوردیم بعدم رفتیم هواخوری تو راه همسری مهربونم برام پای سیب ک دوست دارم با شیرمال خرید و دوتام نون پیتزا و رفتیم سوپر مارکت برا جوجه خانوم بادوم زمینی پنیری و یه بسته قارچ خریدیم و اومدیم خونه البته همسری بین راه رفت مسجد و منم هلو گرفتم و اومدم خونه

سریع دست بکار شدم و مایع گوشتی استنبولی ناهار فردا ک برنامه مهد جوجه بود درستیدم تا همسر اومد دیدم سیب زرد ک عشق منه تو این فصل چون یکم ترش خریده با اناااااااار دیگه حسابی کیفور شدم و رفتم سراغ چایی و درست کردن پیتزا قارچ و گوشت ک عاااااالی شد جاتون خالی و استانبولیم دم کردم و نشستیم ب پیتزا خورون 

ما ک اسباب اوردیم خونه جدید اینجا گاز رو میزی بود منم مجبور شد گاز خودم گذاشتم انباری واسه همین فر ندارم و هرچی ک فر لازم باشه تو کیک پز برقی ک خواهری بهم داده میپزم و ب نظرم خیلیم راحت و عالی 

بعدم یکم تی وی دیدیم و همسری رفت پای لب تاپ و من گ جوجه م رفتیم رو تخت ک حسابی اتیش سوزوند تا خوابید و منم بیهوش شدم ساعت یک دیدم جوجه پاشده میگه اب همسری بیدار بود هنوز براش اب اورد خورد بعد فسفل رو کرده ب من میگه میخوام تو تخت تو بخوابم منم اوردمش کنارم خوابوندم و بعد چند ساعت قل زد رو تخت خودش اخه تختامون بهم چسبیده ست باز دم صب پاشد گفت بیام تو جات گفتم بیا مامی و اومد بغلم لالا کردیم تا 8 پاشدم اوضاع خونه مرتب کردم و اسباب بازیا جوجو جمع کردم و غذا مهدش دیشب جا کرده بودم گذاشتمش کیفش و همسری پاشد بهش صبحونه دادم و جوجه بیدار کردم یه موز بهش دادم و حاضرش کردم و خودمم لباس پوشیدم و یه کتونی و یه شلوارکم گذاشتم کیفم و دخمل بردم مهد و خودمم رفتم یه باشگاه ک دیده بودم و ثبت نام کردم و این جلسه ایروبیک کار کردم قرار شد جلسه بعد برنامه بگیرم بدم بدنسازی وزنم بین 54 تا 55 و فقط باید سفت بشه شکمم ک بخاطر زایمان شل شده بعدم گازیدم تا خونه و دوش گرفتم و برا خودم شیر دارچین ددستیدم و زنگیدم با مامان بابام حرفیدم و تی وی دیدم و یه سالاد عالی ک توش سبزی و خیار و کلم و کشمش و زیتون. ریختم درستیدم و رفتم دنبال دختری فقط گوجه نداشتیم برا سالاد از بغل مهدش گرفتم گذاشتم تو ماشین بعد ربتم دنبالش ک با خنده اومد بغلم و بوسیدمش مربیش گفت غذاش خورده از فردام براش شیر و کیک چیزی بذار چون بازم گرسنه میشه خیلییییی تعجب کردم اخه مهدشون میان وعده میده خودش و جوجه کلا زیاد چیزی صبحا نمیخوره حالا نمیدونم فعالیتش زیاد یا لقمه میان وعده ش نمیخوره ک گرسنه میشه چون کلا لقمه نمیخوره 

ولی دوست ندارم براش کیک بذارم اخه چاق میشه حالا همسر میگه براش شیر و مغز و میوه بذار بگو اینارو بدن بهش 

البته حدس دیگه ما اینه ک جوجه از دست بقیه خوراکیشون میگیره فک میکنن گرسنه ست در حالیک عادت داره یعنی بخاطر سنش همه چیز از بقیه میگیره ب زور حالا نمیدونم 

فردا صبح ک سرکارم بعدا میرم میحرفم اونجا

دیگه الانم برا ناهار فردا جوجه و خودمون قرمه سبزی گذاشتم یه تیکه مرغم پختم تا شب دوباره پیتزا مرغ و قارچ بذارم با اون یکی نون :))

راستی دخملی گوشت قرمز نمیخوره فقط چرخ کرده ش منم قرمه سبزی و با قلقلی میدرستم خوشمزه م میشه;;))

من با گوشی مینویسم واسه این شکلک گذاشتن برام سخته

خوب دیگه برم

خدایا شکرررررت عاشقتم مهربوووون